واکسن دو ماهگی
عسل مامان 23 اردیبهشت واکسن2ماهگیت بود خیلی غصه خوردم ولی به خیر گذشت و زیاد اذیت نشدی بعد واکسنت یه راست رفتیم خونه عزیز جونم
اینجا خواب بودی بمیرم فکر کنم درد داشتی
عزیز جون قنداقت کرد تا پاهاتو تکون ندی و اذیت نشی واست بانوج درست کرد تا راحت بخوابی
فدای عزیز مهربونم بشم
تعویض لباس وکلی بازی با مامان
با مامان جون رفتیم گوشاتو سوراخ کردیم بمیرم خیلی ترسیدی
بازی با بابایی
نشستن فندق مامان
طبق معمول ساعت 4 صبح بغل بابا مهدی
50 تا عکس ازتگرفته شد و فقط 3.4 تاش خوب افتاد بس که وول خوردی
اینم گل دختر دایی محسنم فاطمه خانم که 27 اردیبهشت به دنیا اومد
یه خواب راحت بعد حموم
داریم میریم مهمونی خونه عمه جون
ساعت 5 صبح که تازه یه چیزی واسه بازی پیدا کردی
چیهههههههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟