مهسا نفس مامان و بابا

قند عسلم تو اومدی

1393/2/22 19:16
نویسنده : مینا محمودی
1,149 بازدید
اشتراک گذاری

 

                                     

 

 

   بفرمایید ادامه مطلبمحبت

سلام دخنر گلم بالاخره بعد 9 ماه که منو بابا مهدی منتظرت بودیم روز جمعه 23/12/1392 ساعت 11 صبح دربیمارستان سینای مشهد توسط دکتر فاطمه هاشمیان با وزن 3200 وقد51 پا به این دنیا گذاشتی

روز به دنیا اومدنت بارون میومد.صبح ساعت 7 منو بابا و مامان جون(مامان بابا)وخاله نسرین(خاله جون من) رفتیم بیمارستان خاله نسرین بیشتر از من استرس داشت من رفتم لباس پوشیدمو اماده شدم که خانم پرستار اومد گفت به دکترت زنگ زدیم اما خبر نداشته که امروز باید میومده اخه قرار بود 4شنبه بیام  بهش گفته بودم جمعه واسه عمل میام اما ایشون یادشون رفته بود

واسه همین خیییلی منتظر موندم که بالاخره صدام زدن و رفتم اتاق عمل

دکتر بیهوشی ازم پرسید اسم دخترت چیه(منو بابا تو 9 ماه خیییییییلی فکر کردیم اما اسمی واست پیدا نکردیم)گفتم هنوز اسم نداره

گفت مگه میشه؟؟؟؟؟؟؟/

ومن بیهوش شدم ووقتی به هوش اومدم یه خانم پرستار یه نی نی ناز بغلش بود و اومد به سمتم اشکم در اومد باورم نمیشد خدارو شکر کردم از اینکه سالمی 

پسندها (3)

نظرات (2)

مامان عاطی(مرجان)
11 اردیبهشت 93 0:58
الهی که واستون یه دنیا خیر و خوشی و رزق و روزی و عاقبت بخیری به ارمغان بیاره خیلی ممنون
میترا
7 خرداد 93 20:00
عزیزم چقدر نازه وای خدا جون میخوام گازش بگیرم